آتاراکسیا

ataraxia یعنی : آرامش (از نظر روانی و احساسی)، آرمیدگی

آدرس خدا کجاست؟

555

رابطه‌ات اگر با همه قطع شود، تازه با خدا مرتبط می‌شوی

مادامی که به مردم امید داری، از خدا ناامیدی

خدایی که در دل خود ساخته‌ای و گهگاه می‌پرستی، خدای واقعی نیست؛ احتمالا ماکتی است بزک کرده از خدا تا بتوانی اتاق‌های خالی دلت را در روز مبادا با او پر کنی. این خدایی که در زندگی تو حاکم است، به مرده بیشتر می‌ماند تا خدای حی و حاضر. خدای واقعی، صاحب توان است اما خدای تو ناتوان و معلول است. خدای واقعی قدرتمند است، قهار است، کبریایی دارد، حق دخالت دارد و بر دخالت قدرت دارد اما خدای تو موجودی است منفعل، ساکت، تابع و یکجا نشسته

برای همین است که نمی‌توانی به او اتکا کنی، چون توانمندی‌های او را باور نداری. آن وقت که پول کم می‌آوری یا مقروض می‌شوی، اول کسی که برای درخواست از او برنامه می‌چینی خدا نیست. در میان گزینه‌های روی میز، خدا برایت آخرین گزینه است؛ اول پدر و مادر، برادر و دوست و آشنا و رئیس و همکار، آن وقت اگر کار راه نیفتاد تازه شاید خدا را وسط بکشانی

توکل یعنی آنکه تمام تلاشت را می‌کنی، از کار کم ‌نمی‌گذاری، در برنامه‌ریزی‌هایت دقت می‌کنی اما نتیجه را از او می‌خواهی. او را وکیل خود می‌کنی. برای رفع مشکلت پیش او عاجز می‌شوی و التماس می‌کنی وهیچ وقت به‌دست و سخن مردم وابسته و به کمکشان دلبسته نمی‌شوی

این خدای صاحب توان است که می‌شود با او رفیق شد. خدایی است که از بودن با او لذت می‌بری و آرام می‌شوی. جالب آنکه خدا تو را جوری ساخته که فقط با خودش آرام می‌شوی. نه تلویزیون آرامت می‌کند، نه ماهواره شادت می‌کند، نه اینستا و وب ساز نشاطت می‌شود و نه حضور مردم تنهایی‌ات را پر می‌کند. غروب که می‌شود باز دنیایی از غم و تنهایی گریبانت را چاک می‌دهد، قوز می‌کنی و از لای پنجره، بازی بچه‌های داخل کوچه را مرور می‌کنی

اگر کاربلد باشی خیلی زود می‌فهمی آدرس همه نیازهایت به خدا می‌رسد. پس توی کوچه‌ها گم نمی‌شوی، پشت در خانه همسایه‌ها معطل نمی‌شوی. یکراست می‌روی سراغ خودش. در می‌زنی و بدون هیچ واسطه به اندرونی خانه‌اش پای می‌گذاری. خدا همانجا منتظر توست

" قطعه ای از سخنرانی دکتر الهی قمشه ای"

۲۷ دی ۹۴ ، ۰۷:۵۲ ۰ نظر
ناعمه نوری

دستم را رها مکن!

1515

۲۶ دی ۹۴ ، ۰۷:۴۶ ۰ نظر
ناعمه نوری

کاکتوسی باش!

07055

یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم،اوایل بهش میرسیدم،قشنگ بود و جون دار،کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره،خیلی قوی بود،صبور بود،اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد،

منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه،

هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم...

تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده،ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهراشو حفظ کرده بود،قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم...

مواظب قوی ترین های زندگی امون باشیم ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند،همیشه حامی اند،پشتت بهشون گرمه...

اما بهشون رسیدگی نمیکنیم،تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن..

۲۶ دی ۹۴ ، ۰۷:۴۲ ۱ نظر
ناعمه نوری

برادری

0101

۰۷ دی ۹۴ ، ۰۷:۳۰ ۰ نظر
ناعمه نوری

بینظم منظم!!!

7868

۰۱ دی ۹۴ ، ۰۶:۳۳ ۰ نظر
ناعمه نوری

سردار دلها

1414

رسانه های خارجی معتقدند که عامل پیروزی بر داعش در منطقه غرب آسیا فرمانده سپاه قدس بوده و در این زمینه استفاده از تجربیات سردار "قاسم سلیمانی" حائز اهمیت است.  

**دلیل اول محبوبیت: "سردار سلیمانی" کم سخن می‌گوید و بیشتر عملگراست

**دلیل دوم محبوبیت: فرمانده سپاه قدس متعلق به هیچ جناحی نیست

**دلیل سوم محبوبیت: ظرفیت‌سازی در جهان اسلام برای مقابله با تروریسم و استکبار

۲۹ آذر ۹۴ ، ۰۷:۲۰ ۰ نظر
ناعمه نوری

دنبال بهانه نباش!

6576

برای کمک به دیگران دنبال دلیل نباشید

من اعتقاددارم و نتیجه‌ی تحقیقات نیز از این واقعیت حمایت می‌کند که انجام کار برای دیگران ذهن و جسمتان را فعال، سالم و سرحال نگه می‌دارد. همیشه کسی هست که به کمک احتیاج داشته باشد. همیشه و تا ابد افرادی هستند که به دلیل یا دلایلی محتاج مراقبت ویژه و خاص هستند. این مراقبت، انواع زیادی دارد و نیاز به اَشکال مختلف مهارت دارد. مطمئناً جایی برای اهدای هدایای شما وجود دارد. کمک داوطلبانه‌ی شما مثل تزریق اندورفین به بدن شماست و به‌سلامت جسم و جان شما کمک می‌کند. این کار را شما نمی‌توانید با قرص انجام دهید. این کار فقط در طول زمان و از راه مهارت‌ها، استعدادها و لبخند به افراد نیازمند حاصل می‌شود. داستان‌ها و مثال‌های بی‌شماری از افرادی وجود دارد که خود را وقف دیگران کرده‌اند و از این تجربه چیزهای بسیاری به دست آورده‌اند. من در مورد دستاوردهایی که با پول یا هدایای مادی قابل‌سنجش باشند سخن نمی‌گویم، بلکه در مورد رضایت روحی و معنوی، احساس خوب بودن و احساسِ ناشی از ایجاد تغییر در زندگی دیگران سخن می‌گویم. این‌ها چیزهایی هستند که ارزش پولی ندارد اما ارزش آن‌ها بسیار برتر از آن است که با پول بتوان خرید. افسانه‌ای درباره‌ی مادر ترزا هست که می‌گوید او در کلکته در خیابان زانو زده بود و سر کودکی را در آغوشش گرفته بود، به آن امید که بتواند از منجلابی که در خیابان‌های فقیر کلکته در آن غرق بود نجاتش دهد. عکاسی که از آن محل می‌گذشت با دیدن این تصویر احساس کرد که سوژه‌ی خوبی برای عکاسی پیداکرده است. می‌گویند عکاس به مادر ترزا گفت: «کاری که شما انجام می‌دهید من با یک‌میلیون دلار هم انجام نمی‌دهم». پاسخ مادر ترزا خیلی ساده بود: «من هم انجام نمی‌دهم». وقتی‌که از خودتان می‌گذرید و در مسیر کمک به دیگران قرار می‌گیرید، غصه‌ها، دردها و آلام خودتان در مقام پایین‌تری قرار می‌گیرند. شما از احساسات خوب و اندیشه‌های عالی لبریز می‌شوید. ازآنجاکه جسم و روح شما کاملاً به هم وابسته و پیوسته‌اند، هر کاری که برای یکی‌ از آن‌ها (جسم یا روح) انجام می‌دهید، درواقع برای آن‌یکی هم انجامش داده‌اید. چه در اجتماع و چه در داخل اماکن مذهبی، فرصتهای بی‌شماری برای فراهم نمودن این‌گونه مراقبت‌ها هست. آنچه برای این کار ضروری است ذهنی باز و قلبی گشوده و اشتیاق برای خدمت به دیگران است.

گزینه‌های زیادی برای خدمت به دیگران وجود دارد که در اینجا به چند مورداشاره می‌کنم:

الف. اگر صاحب امکانات و توانایی مالی هستید و می‌توانید به دیگران در جهت اشتغالشان کمک کنید، درنگ نکنید. راه‌اندازی یک فروشگاه کوچک و استخدام چند جوان به‌عنوان فروشنده می‌تواند لبخند را بر روی لبها و قلبهای چند خانواده و نیز خود شما بنشاند. حتماً نباید به دیگران پول بدهید. اهدای یک شغل مناسب از میلیون‌ها تومان کمک نقدی هم بهتر است. ب.خوب به اطرافتان نگاه کنید ببینید که چند نفر از اطرافیان، دوستان و همسایگان هستند که به دلیل ناتوانی‌شان و قدرت تحرک پایینشان نمی‌توانند از عهده‌ی کارهای روزانه‌شان برآیند. کمک کردن به پیرزنی که فرزندانش از او دورند و خودش به‌تنهایی نمی‌تواند خانه‌اش را تمیز کند واقعاً لذتی فراموش‌نشدنی به همراه می‌آورد. همسایه‌ای که از پله افتاده و پایش شکسته و برای جابجایی وسایل به کمک احتیاج دارد، هدیه‌ای از طرف خدا به شماست تا هم به قلب خود صفایی بدهید و هم ذهنتان را به آرامشی عمیق دعوت کنید. ج.گهگاه کیفتان را پر از غذا و نوشیدنی کنید و در سطح شهر قدم بزنید. هر جا گرسنه‌ای دیدید که بالباس ژنده در گوشه‌ای نشسته و منتظر کمک عابران است، با لبخند کنارش بنشینید و او را مهمان خویش کنید. آیا می‌توانید کنارش بنشینید و بی‌اعتنا به مردم پیرامونتان با او در خوردن غذا همراهی کنید؟ به امتحانش می‌ارزد. فراموش نکنید که او در همه‌چیز غیر از مکنت مالی با شما برابر و شاید هم برتر است. د.یک روز از خانه بیرون بزنید و با خودتان عهد ببندید که برای زمان مشخصی (مثلاٌ دو یا سه ساعت) قصد دارید فقط به دنبال کسانی بگردید که می‌خواهند چیزی را به‌جایی حمل کنند و نمی‌توانند. چشمانتان را تیز کنید که اگر پیرزنی را یافتید که خرید کرده و نمی‌تواند سبد خریدش را به‌تنهایی حمل کند، با لبخند آن را از دستش بگیرید، با قدم‌های وی خود را هماهنگ کنید و تا مقصد همراهش کنید. ه. هر جا زباله‌ای دیدید که سد راه رسیدن نور یا اکسیژن به علفی شده آن را بردارید و به درون سطل آشغال بی اندازید. فراموش نکنید که یک پره‌ی علف هم موجودی جاندار است.

به دنبال راهی برای هدیه کردن چیزی از وجود خودتان- نه ضرورتاً در قالب پول به دیگران باشد. هم شما برنده‌اید و هم آنکه به وی کمک کرده‌اید.

خیلی از بزرگ‌سالان داوطلب می‌شوند که در مدرسه برای دانش آموزان مطلب بخوانند یا در کارهایشان به آنان کمک کنند. در برخی جوامع، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها صدها کیلومتر از نوه‌هایشان به دور هستند و این کار به آنان کمک می‌کند که به نحوی با کودکان، غیر از نوه‌های خودشان، در ارتباط باشند. البته این فرصت را به کودکان هم می‌دهند که از نعمت پدربزرگ و مادربزرگ هرچند برای مدتی کوتاه برخوردار شوند. در کلیسایی بخشی به نام مرکز مراقبت یک‌روزه وجود دارد. کشیشی به نام بابا دیک دو بار در هفته به آنجا می‌آید تا بچه‌های ۳ ساله را سرگرم کند و درعین‌حال چیزی به آن‌ها بیاموزد. این بچه‌ها، بابا دیک را خیلی دوست دارند و همیشه خودشان را به آغوش او پرتاب می‌کنند یا روی دامنش می‌نشینند تا به قصه‌هایش گوش کنند. او می‌گوید بارها بچه‌ها در مغازه‌ها و فروشگاه‌ها نام او را صدا زده‌اند و او را در آغوش گرفته‌اند.

چه موهبتی! در چنین موقعیتی همه برنده‌اند.

شاید در جامعه امروز ایران، من متهم به خوش‌خیالی شوم، ولی هیچ‌چیزی برایم لذت‌بخش‌تر از این نیست که می‌توانم در روز چند بار بدون توقع به دیگران کمک کنم و لبخند رضایت را روی صورتشان ببینم.

سعید محمدی...مؤسسه مطالعه شریف

۲۶ آذر ۹۴ ، ۰۶:۴۶ ۰ نظر
ناعمه نوری

شب دراز است....

0666

۲۶ آذر ۹۴ ، ۰۶:۴۳ ۰ نظر
ناعمه نوری

بوی برف

545

۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۹:۲۲ ۲ نظر
ناعمه نوری

قیمتی!

غعهبه فرزندتان نیاموزید پولدار بشود...

بیاموزید شاد باشد....

تا زمانی که بزرگ شد "ارزش" چیزها را بداند نه "قیمت" آنها را

۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۷:۱۵ ۰ نظر
ناعمه نوری