آتاراکسیا

ataraxia یعنی : آرامش (از نظر روانی و احساسی)، آرمیدگی

آیا خیریه‌ها کار خیر انجام می‌دهند؟

657ع56

«جاده‌ی جهنم را با نیت‌های خیر سنگفرش کرده‌اند»

http://www.shabanali.com/ms/?p=3565

۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۶:۰۹ ۰ نظر
ناعمه نوری

روزها میگذرد.....

9809809

وقتی سعی می‌کنیم دیگران را وادار سازیم تا از معیارهای ما پیروی کنند، انرژی خود را هدر داده و خود را افسرده می‌کنیم. واقعیت این است که ما نمی‌توانیم بر دیگران فرمانروایی کنیم. تنها رفتاری که می‌توانیم کنترل کنیم رفتار خودمان است و وقتی متوجه می‌شویم که فقط می‌توانیم رفتار خود را کنترل کنیم، فورا در آزادی شخصی خود بازنگری کرده و آن را افزایش می‌دهیم.

ویلیام گلاسر (1999)

http://soheila-mr21.blog.ir

۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۳ ۰ نظر
ناعمه نوری

ایست!

679


۰۲ مهر ۹۴ ، ۰۶:۰۷ ۰ نظر
ناعمه نوری

دروغ سفید



45346

«من دروغهای سیاه را بخشودنی می دانم چون انسانها به دلیل حفظ منافع خود و در تلاش برای پیروزی در تنازع برای بقا، همنوعان خود را فریفته اند. این نوع دروغ حتی در رفتار حیوانها نسبت به همنوع خود نیز مشاهده میشود. اما دروغ سفید نابخشودنی است. این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی می برد».

پاول اکمن

http://www.shabanali.com/ms/?p=38

۰۲ مهر ۹۴ ، ۰۶:۰۴ ۱ نظر
ناعمه نوری

بفرمایید غذا!

فلغثسقل

۲۹ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۱۷ ۰ نظر
ناعمه نوری

کنجکاو!

ثیضصی

آیا شما شخص کنجکاوی هستید؟ آیا زیاد سوال می‌پرسید؟

انسانهای کنجکاو به هر سو سرک می‌کشند و معمولاً موفقترند. به نظر شما اینطور نیست؟

با خواندن این مطلب شاید به فکر فرو بروید و در مورد اینکه شما شخص کنجکاوی هستید یا نه کمی بیشتر کنکاش کنید.

کنجکاوی به شیوه‌های مختلف می‌تواند تاثیر شگرفی در زندگی افراد کنجکاو بگذارد. منظور من از کنجکاوی این نیست که مثلاً فلان خودرو چقدر سریع از یک خیابان شلوغ رد می‌شود، صحبت من در مورد گریز از شخص متوسط بودن و حرکت به سمت زندگی هیجان‌انگیز است.

کنجکاو بودن یعنی اینکه خود را با دنیای اطراف درگیر کنید و یک شخص سرسری نباشید، یعنی اینکه حداکثر بهره را زندگی خود ببرید.

اکثر اکتشافات جدید در زندگی از کسانی سر می‌زند که مایل بودند بیشتر بدانند. بزرگترین اختراعات بشر و روشهای درمانی پیشگامانه و بسیاری موارد دیگر از یک تحقیق اضافه‌تر روی چیزهای جدید، و یک آزمایش متفاوت و دور از ذهن نشأت می‌گیرد، چون یک نفر کنجکاو می‌خواهد بداند آیا این روش جواب می‌دهد.

پس بیکار ننشینید چون دنیای اطرافتان منتظر کاوش شماست. به کودک درون خود تلنگری بزنید و آن امیال را که دوست داشت به هر گوشه‌ای سرک بکشد و هر سنگی را برگرداند دوباره بیدار کنید.

در اینجا 5 شیوه‌ای که کنجکاوی در زندگی به کمکتان می‌آید تا سالمتر و هیجان‌انگیزتر زندگی کنید را برایتان بیان می‌کنم:

1 . کنجکاوی کمک می‌کند مغز سالم و فعالی داشته باشید

افراد کنجکاو همیشه جزو کسانی هستند که سوال می‌پرسند و دنبال راه‌حل می‌گردند. ذهنشان هیچگاه آرام نیست. مغز مثل عضله‌ای است که فقط با استفاده کردن بصورت روزانه و مداوم می‌تواند قویتر شود.از طریق بررسی و به چالش کشیدن ایده‌ها، از مغزتان یک ماشین مبارزه و واکنش‌گرا بسازید.

2 . کنجکاوی باعث مستحکم‌تر شدن روابط می‌شود

کنجکاو بودن نسبت به مردم و دنیای اطراف، زندگی اجتماعی شما را شکوفا می‌کند. در مورد یک مکالمه عادی فکر کنید.

 یک نفر به شما چیزی می‌گوید، بعد شما هم خیلی عادی سوالات بیشتری می‌پرسید تا بحث را بازتر کنید. اینجاست که کنجکاوی به کار شما می‌آید. وقتیکه بتوانید علاقه خود را به شخص دیگری ابراز کنید، آنها هم از هم‌صحبتی با شما لذت می‌برند. هیچکس دوست ندارد با کسی هم‌کلام باشد که به قول معروف اصلاً توی باغ نیست.

3 . کنجکاوی درها و ایده‌های جدید را به روی شما می‌گشاید

وقتیکه در مورد موضوعی کنجکاو شوید، ذهن شما شروع به ایده‌پردازی حول آن موضوع می‌کند. کنجکاوی به ذهن کمک می‌کند تا ایده‌های جدیدی خلق و بر آن تمرکز کند و سپس شما می‌توانید آن را بسط دهید.

اگر توماس ادیسون فاقد کنجکاوی بود، هرگز یکی از بزرگترین مخترعان همۀ دورانها نمی‌شد و آن لامپ هرگز از زیر دستش روشن نمی‌شد.

4 . کنجکاوی برایتان فرصت خلق می‌کند

با کنجکاو بودن، قادر هستید فرصتهایی که تا پیش از این نمی‌دیدید را براحتی مشاهده کنید. در اطرافمان چیزهای بسیاری هست که از یک چشم غیر مسلح مخفی هستند. آنقدر زیاد هستند که باید بگردیم تا حقیقتاً آنها را ببینیم و حس کنیم. یک ذهن کنجکاو می‌خواهد تا ورای همه چیز را بکاود و و دنبال ممکنها و ناممکنها بگردد.

5 . کنجکاوی هیجان‌آور است

افراد کنجکاو از زندگی کسالت‌آور دور هستند. کنجکاوی دائمی باعث می‌شود با بیحالی و گرفتگی وقتتان را سپری نکنید. همیشه چیزهای جدیدی پیدا می‌شود که ذهنهای کنجکاو را به سوی خود بکشاند. افراد کنجکاو بجای اینکه کسل باشند، یک زندگی ماجراجویانه را برای خود خلق می‌کنند.

چه کسی ماجراجویی را دوست ندارد؟

اگر واقعاً دوست دارید پیشرفت کنید مثل من باید هر روز بدنبال آن باشید. لحظات بزرگ به سراغ افراد سست و بیحال نمی‌آید. ذهن خود را سرزنده نگه دارید و کنجکاو بمانید. به نظر من افراد کسل‌کننده، افراد بی‌استعدادی هستند.

دونالد ترامپ

خوب اکنون باید در این فکر باشید که، "نمی‌دانم آیا به اندازه کافی کنجکاو هستم. چطور می‌توانم یک فرد کنجکاو باشم؟" اگر این سوال را از خود پرسیدید خوشحالم کردید چون نشان دادید که کنجکاو شدید.

در اینجا چند نکته خلاصه‌وار برای کمک به تلنگر زدن به قوه ذهنی شما بیان می‌کنم:

  • روشنفکر باشید: تا نخواهید چیزی یاد نمی‌گیرید.
  • به همه چیز بها دهید: به اطراف خود نگاه عمیق‌تر و موشکافانه‌تر داشته باشید.
  • از سوال کردن دست نکشید: یک راه مطمئن برای بررسی عمیق‌تر، سوال کردن است: چه کسی، چه چیزی، چه وقت، کجا، و چطور.
  • هیچ چیز را کسل‌کننده نبینید: افراد کنجکاو در هر چیزی دنبال خوشی و سرگرمی هستند.
  • بیشتر مطالعه کنید: مطالعه، شما را به دنیاهای مختلفی می‌برد.

 


۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۷ ۰ نظر
ناعمه نوری

بگو!

ضصثض

۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۲ ۰ نظر
ناعمه نوری

افسانه پر استرس!

فتصقفاغ

افسانه اول : استرس برای همه یکسان است.

این تصوری کاملاً اشتباه است. استرس برای هر یک از ما متفاوت است. آنچه که برای یک فرد تولید استرس می کند، ممکن است برای دیگری استرس زا نباشد. هریک از ما به اشکال متفاوتی به استرس واکنش نشان می دهیم.

افسانه دوم: استرس همیشه برای ما مضر است.

بر طبق این نظر، فقدان استرس باعث سلامتی و شادی ما می شود. اما این تصوری اشتباه است. استرس یکی از حالات انسانی است که تنش ناشی از آن به سیم ویولن شباهت دارد، پایین بودن بیش از حد آن ملال آور و کسل کننده است و صدای بسیار بلند آن نیز گوشخراش است و به پاره شدن سیم ها می انجامد. استرس می تواند بوسه مرگ یا چاشنی زندگی باشد. در واقع نحوه‌ی کنترل آن مهم است. استرس کنترل شده ما را مؤثر و شاد می سازد، در حالی که کنترل نشدن آن، موجب آسیب و یا حتی فوت ما می شود.

افسانه سوم : استرس همه جا هست،بنا براین کاری از شما ساخته نیست.

 چنین چیزی نیست، شما می توانید زندگی خود را به گونه ای برنامه ریزی کنید که استرس بر شما غلبه نکند. برنامه ریزی مؤثر شامل اولویت بندی کارها و شروع آن با مسائل ساده تر و حل آنها است و حل مسائل پیچیده تر در مراحل بعدی قرار می گیرد. زمانی که استرس به درستی کنترل نمی شود، اولویت گذاری دشوار می شود. در این صورت تمام مشکلات یکسان به نظر می رسد و تصور می شود که استرس همه جا هست.

افسانه چهارم : متداولترین شیوه های کاهش استرس بهترینِ آنها هستند.

مجدداً باید گفت چنین نیست. هیچ شیوه مؤثر عمومی برای کاهش استرس وجود ندارد. همه ما با یکدیگر تفاوت داریم. زندگی هر یک از ما متفاوت است و شرایط ما با یکدیگر فرق دارد. بنابراین واکنش های ما نیز متفاوت است. برنامه ای برای کاهش استرس مؤثر است که فراگیر و منطبق با شرایط فرد باشد.

افسانه پنجم : فقدان نشانه یعنی فقدان استرس .

فقدان نشانه به معنای فقدان استرس نیست.در حقیقت پنهان کردن نشانه ها با درمان دارویی، می تواند شما را از علائمی که برای آگاهی از فشارهای وارد بر سازمان جسمی و روانی خود بدان نیاز دارید، غافل سازد.

افسانه ششم: فقط باید به نشانه های اساسی استرس توجه کرد.

این افسانه بر این ادعاست که نشانه های کوچک مانند سردردها، یا اسید معده را می توان نادیده گرفت. در حالی که نشانه های کوچک یا علائم خفیف استرس هشدارهای اولیه‌ای هستند که نشان می دهند زندگی شما تحت کنترل خودتان نیست و لازم است اقدام مناسب تری برای کنترل استرس خود انجام دهید.


۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۲۸ ۰ نظر
ناعمه نوری

خشونت مالی!

عهنغبعه


درباره خشونت خانگی،آزار جسمی و آزار عاطفی شنیده‌ایم اگرچه هنوز بسیاری از ما دقیقا با محتوای این نوع خشونت‌های خانگی آشنا نیستیم اما حداقل شناختی نسبت به آنها داریم. در این میان کمتر از خشونت‌های مالی صحبتی می‌شود. خلاف تصور رایج خشونت‌های مالی و پولی بسیار هم رایج هستند اما عده کمی نسبت به آن آگاهی دارند و یا خود را در معرض آن می‌بینند. در یک رابطه بیمار و مساله دار پول می‌تواند ابزاری برای کنترل و اعمال زور برای افراد درگیر رابطه باشد.‏

این خشونت خانگی نیز قابل شناخت و بررسی است. اگر هر یک از این نشانه‌ها را در رابطه مشترک‌تان می‌بینید این احتمال را در نظر بگیرید که شریک زندگی‌ شما را در معرض خشونت مالی قرار داده است:‏

آیا او مانع کار کردن شما است؟
اگر با وجود علاقه، امکان و فرصت کار کردن شریک زندگی به شما اجازه کار کردن نمی‌دهد به این معناست که شما در معرض نوعی خشونت خانگی قرار دارید. کسی نمی‌تواند برای دیگری تصمیم بگیرد که کار بکند یا نکند. هیچ کس جز خود شما نمی‌تواند صلاحیت کار کردن را تشخیص بدهد و همه چیز بستگی به خودتان دارد که آیا تمایلی به کار کردن دارید یا نه. این حق طبیعی هر انسانی است که با توجه به مهارت‌ها، توانایی‌ها و تلاش‌هایی که کرده‌است به دنبال کار دلخواه خودش برود و کسی نباید این حق را سلب کند. یکی از دلایلی که معمولا باعث می‌شود شریک زندگیتان برای کار کردن یا نکردن شما تصمیم بگیرد و حد و مرز تعیین کند این است که به این شیوه می‌تواند کنترل مالی شما را به عهده بگیرد. معمولا این افراد بهانه‌های دلپذیری مثل اینکه من همه مسئولیت را به عهده می‌گیرم، دوست ندارم تو با کارکردن خسته بشوی و یا من روی تو غیرت و تعصب دارم مانعی جدی برای کار کردن ایجاد می‌کنند. در یک رابطه صمیمی کارکردن شریک زندگی نباید و نمی‌تواند باعث نگرانی، خشم و ناراحتی کسی بشود. شاید فرهنگ و باورهای فردی نیز در این زمینه دخیل باشند. مثلا شوهری که کارکردن زن در یک محیط سالم را زشت و ناپسند می‌داند و آن را به حساب غیرت می‌گذارد نیز به همین اندازه و چه بسا بیشتر نوعی اعمال خشونت می‌کند. مهم نیست که او اسم این کار را دوست داشتن و علاقه زیاد می‌نامد معنای این رفتار چیزی جز کنترل رابطه نیست. رابطه‌ای که یک نفر همه چیز را تعیین کند و دیگری مطیع و فرمانبردار باشد بدون شک رابطه سالمی نیست هر چند که سال‌های سال هم دوام داشته باشد.‏

آیا شما برای دخل و خرج روزمره بازخواست می‌شوید؟
آیا همسرتان دائما از شما می‌پرسد که در طول روز چه کردید؟ چه چیزی خریدید و چقدر خرج کرده‌اید؟ آیا او از شما رسید خریدهایتان را تحویل می‌گیرد؟ فکر می‌کنید او چرا این عادت را دارد؟ فرد خشونت طلب معمولا سعی می‌کند دخل و خرج زندگی را به عهده بگیرد و توقع دارد دیگری درازای هر یک ریال هزینه‌ای که کرده است پاسخگو باشد. این افراد تمایلی ندارند که شریک زندگی حساب پس انداز جداگانه داشته باشد، کارت خرید و نقل و انتقال داشته باشد و معمولا با تعیین خرج روزانه که به شکل نقدی پرداخت می‌شود او را تحت کنترل و نظارت می‌گیرند.

همسرتان ممکن است بگوید که این کار را برای کنترل و مدیریت اقتصاد خانواده انجام می‌دهد در حالی که معنای ضمنی این حرف این است که شما صلاحیت تشخیص امور مالی را ندارید. آیا واقعا شما هم فکر می‌کنید که صلاحیت تشخیص هزینه‌های زندگی را ندارید و یک نفر دیگر باید برایتان تصمیم بگیرد که چقدر و چطور خرج کنید؟

خرابکاری در شغل
اگر شما کار می‌کنید و همسرتان تلاش می‌کند هر طور شده در کار شما اخلال ایجاد کند، مثلا به طور غیره منتظره وارد محل کارتان می‌شود و با رفتاری زننده با شما برخورد می‌کند و یا حتی کارتان را تحقیر می‌کند و هر مشکلی در زندگی مشترک را به کار کردن شما ربط می‌دهد باید آن را به حساب نوعی خشونت اقتصادی و مالی بگذارید. این نوع افراد از کارکردن و استقلال مالی دیگری ناراحت هستند و از هر فرصتی برای تخریب شخصیت، تحقیر کار و میزان درآمد استفاده می‌کنند. ناراحتی و مساله این آد‌م‌ها ناتوانی در کنترل وضعیت اقتصادی است. چیزی که به شدت خواهان آن هستند و با کار کردن شریک زندگی از آن ناتوان می‌شوند.‏
او ممکن است هرکاری بکند تا شما کارتان را از دست بدهید و از نظر مالی به او وابسته شوید.‏

کنترل و مدیریت اقتصاد خانواده

شکنجه مالی یعنی بخاطر نداشتن پول کافی و تامین نیازها رنج بکشید

 او برای پول شما تصمیم می‌گیرد
اگر شما هر پولی که از طریق کار، درآمد اجاره خانه، هدیه از والدین و یا هر منفعت مالی دیگری به دست می‌آورید و این همسرتان است که برای هزینه کردن آن تصمیم می‌گیرد و یا آن را هم سهم و حق خودش می‌داند بدون اینکه اجازه بدهد شما نظری درباره پول خودتان بدهید این یک نوع خشونت مالی است. پولی که شما به دست می‌آورید ابتدا حق خودتان است به ویژه اگر این پول هدیه یا منفعتی از دیگران باشد که به زندگی مشترک شما ربط مستقیمی نداشته باشد. این شما هستید که باید تعیین کنید پول‌تان را در چه راهی خرج کنید و یا آن را در اختیار دیگران قرار بدهید. چرا یک نفر باید پولی که هدیه‌ای از جانب پدر یا دوستی بوده است را از شما بگیرد؟

اگر به شما می‌گوید مدیون او هستید
اگر شما زنی هستید که خواه او شما را مجبور کرده باشد که کار نکنید و در خانه بمانید و خواه نتوانسته‌اید تا کنون کاری پیدا کنید و یا اصلا ترجیح داده‌اید مراقبت از فرزندانتان را در خانه به عهده بگیرید نباید به هیچ شیوه‌ای احساس کنید که مدیون همسرتان هستید چون او خرج‌تان را می‌دهد. یک رابطه سالم زناشویی از تقسیم کار و وظایف زندگی خانوادگی تشکیل شده است. هر کسی سهم خودش را می‌پردازد و کسی نمی‌تواند بگوید دیگری بیشتر تلاش می‌کند. این زندگی مجموعه‌ای از تلاش‌های دو نفر است. اگر همسرتان این مساله را نمی‌فهمد و از شما انتظار دارد بخاطر پولی که به خانه می‌‌آورد مدیون او باشید در واقع او یک فرد آزارگر است. ‏

او درباره حساب بانکی تصمیم می‌گیرد
داشتن یک حساب مشترک بانکی ایده بسیار خوبی است به این شرط که هر دو به هم اعتماد داشته باشید و خواهان آن باشید. اما اگر همسرتان شما را مجبور به این کار کند چطور؟ اگر شما حساب جداگانه‌ای داشته باشید و همسرتان آن را هم کنترل کند چطور؟ همه این موارد نوعی از خشونت‌های مالی هستند. اگر احساس می‌کنید همسرتان از داشتن پول جداگانه در حسابی جداگانه خوشحال نیست و فقط وقتی آن را به حساب مشترک یا حساب شخصی او واریز کنید راضی می‌شود این احتمال را در نظر بگیرید که او تلاش می‌کند پول‌هایتان را کنترل کند.‏

شما حقوق بگیر هستید
این که شما نتوانید به هیچ حساب یا کارت پرداخت پولی دسترسی داشته باشید و هر روز مقدار محدودی پول از همسرتان بگیرید نوع شدیدی از خشونت مالی است. شما بچه نیستید که بخواهید از بزرگتری پول تو جیبی بگیرید مگر اینکه واقعا این تصمیم دونفره شما باشد برای اینکه بخواهید اوضاع مالی خانواده را مدیریت کنید اما در نهایت این بهترین تصمیم نیست و نقص‌های فراوانی دارد.‏

اگر شما برای خودتان پول دارید فرصت خرج کردن آن را هم دارید. اما عده‌ای از این کار خوششان نمی‌آید. یادتان باشد هر زن یا مردی که درآمدی دارد می‌تواند برای پول خودش تا اندازه‌ای تصمیم بگیرد. داشتن پول به افراد قدرت می‌دهد و کنترل پول دیگران، قدرت فرد را بیشتر می‌کند تا هرطور که بخواهد رفتار کند. ما انسان‌ها به پول وابستگی‌هایی داریم و همین فرصتی ایجاد می‌کند تا فرد آزارگر یک نفر را تحت سلطه خودش بگیرد، آزار بدهد، تحقیر کند و حتی شکنجه بدهد. شکنجه مالی یعنی شما بخاطر نداشتن پول کافی و تامین نیازهایتان رنج بکشید، حقی برای خریدن یک پیراهن نداشته باشید، فرصت کار کردن از شما گرفته شود و با شما مثل یک بچه کوچک رفتار کنند.‏

سلامت نیوز


۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۲۱ ۰ نظر
ناعمه نوری

دحو

4ق34قب

۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۱۴ ۰ نظر
ناعمه نوری