آتاراکسیا

ataraxia یعنی : آرامش (از نظر روانی و احساسی)، آرمیدگی

باش

تفیتی

در پوشیدن خطای دیگران،

شب باش؛

در فروتنی، زمین باش؛

در مهر و دوستی، خورشید باش؛

در هنگام خشم و غضب،

کوه باش؛

در سخاوت و یاری به دیگران، رود باش؛

در کنار امدن با دیگران،

دریا باش؛

خودت باش همانگونه که مینمایی.


۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۱ ۰ نظر
ناعمه نوری

خوش

لل

 -اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهید، چرت بزنید.

 -اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید، به پیک نیک بروید.

 -اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید، به تعطیلات بروید.

 -اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید، ازدواج کنید.

 -اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید، ثروت به ارث ببرید.

 -اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید، یاد بگیرید کاری را که انجام می دهید دوست داشته باشید . . . !

استیو جابز

۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۸ ۰ نظر
ناعمه نوری

دَم غنیمت

74

« سکوت، دَم غنیمت است »، این عبارت امر به سکوت می‌کند و در دنباله‌ی آن توضیح می‌دهد چرا سکوت اهمیت دارد. اگر به مقام سکوت دست پیدا نکنیم، زندگی ارزشمند ما ـ که دَم یا نَفَس ما نماد آن است ـ به هدر می‌رود. در عین حال این توضیح به روش دستیابی به سکوت ـ از راه دَم یا نَفَس ـ نیز اشاره می‌کند.

تمرین سکوت بخشی از برنامه‌ی بیشتر طریقت‌های معنوی است. در اینجا سکوت نه تنها به معنای سخن نگفتن است بلکه به معنای آزاد شدن از گفتگوی درونی و پرچانگی ذهنی است که پیوسته در زندگی روزمره با آن مواجه هستیم. این شکل از سر و صدا یا همهمه‌ی درونی سخت‌ترین مانع دستیابی به سکوت است و خاموش کردن این همهمه مستلزم توجه مداوم است. گفتگوی درونی سدّ راه پیشرفت معنوی ماست، ما را « خواب » می‌کند تا آنجا که به جهان پیرامون خود بی‌توجه می‌شویم، چه رسد به جهان معنوی. خیال‌پردازی ( خیالبافی ) روزانه مثال خوبی است از این مسأله. گاهی اوقات پس از رانندگی طولانی تعجب می‌کنیم که چگونه به مقصد خود رسیده‌ایم بدون اینکه رانندگی کردن یا مکان‌هایی را که از آن گذشته‌ایم به خاطر آوریم. مثل این می‌ماند که تمام راه را خواب بودیم و ناگهان در پایان سفر بیدار شدیم. در طول سفر قادر نبودیم ارتباطی پویا یا واقعی با جهان پیرامون خود داشته باشیم یا حتی آن را به درستی مشاهده کنیم.

گاهی گفتگوی درونی به خودمشغولی مفرط می‌انجامد. برای مثال هنگامی که احساس می‌کنیم کسی در حق ما جفا کرده یا با ما بدرفتاری نموده، اغلب خشمگین، کینه‌توز و حتی نومید می‌شویم. در ذهن خود پیوسته گفتگو یا اتفاقی را که ما را ناراحت کرده مرور می‌کنیم. حتی گاهی آنچه را که واقعاً اتفاق افتاده بازنویسی می‌کنیم تا خود را بهتر جلوه دهیم و احساس بهتر کنیم یا تصور می‌کنیم بار دیگر که طرف را ببینیم چگونه رفتار کنیم و بیشتر مواقع در داستانی که در ذهن خود می‌نویسیم « همه‌ی عبارت‌های خوب و جالب » به ما تعلق دارد و درگیری به نفع ما حل شده و به رضایت ما انجامیده است. اگرچه می‌دانیم که این افکار بیشتر خیال‌بافی است که در نهایت آسایش و رضایت ناپایدار و کوتاهی به ارمغان می‌آورد، دوباره و دوباره به این تخیلات رو می‌آوریم. خیلی کم پیش می‌آید که بتوانیم با عمل کردن به گفتگوی درونی و پیروی از آن مشکل خود را حل کنیم و یا خشم خود را فروبنشانیم. در نهایت، همهمه‌ی ذهنی ناراحتی ما را تشدید می‌کند.

البته این به این معنای بی‌اهمیت شمردن فعالیت ذهنی در زندگی ما نیست. ذهن پیوسته مشغول فکر کردن، نقشه کشیدن، طراحی برای آینده، قضاوت کردن و تصمیم‌گرفتن است. طبیعتاً ما برای انجام وظایف روزانه نیازمند به استفاده از ذهنمان هستیم. اما هنگامی که گفتگوی درونی به خودمشغولی منجر می‌شود تماس ما با دنیای بیرون و دیگران قطع می‌شود و به شدت بر روی خود متمرکز می‌شویم. در این حالت قادر نیستیم که واقعاً دیگران را ببینیم، احساساتشان را بفهمیم و با آنان رابطه برقرار کنیم.

خلاصه اینکه

کسی که در ذهن خود گرفتار شده است نمی‌تواند واقعیتی ورای افکار و تصورات خود ببیند. گفتگوی درونی یا همهمه‌ی ذهنی ـ چه خودآگاه و چه ناخودآگاه ـ ما را از جهان و انسان‌های پیرامون ما جدا می‌کند. بدین ترتیب سفر معنوی، فقط زمانی آغاز می‌شود که ما توجه خود را از سر و صدای درونی به چیز دیگری معطوف کنیم. در نتیجه‌ی حرکت به سوی سکوت، ما خواهیم توانست با جهان و انسان‌های پیرامون خود هماهنگی بیشتری داشته باشیم.

یکی از راه‌های خاموش کردن همهمه‌ی ذهنی انتخاب تنهایی است. با این تفکّر که هرچه کمتر با جهان و انسان‌ها درگیر شویم لذت سکوت درونی را بیشتر درک خواهیم کرد. قطعاً برای کسی که در تنهایی زندگی می‌کند و پیوسته در حال مراقبه و عبادت است و یا کشاورزی که در مکانی دورافتاده زندگی می‌کند و با انسان‌ها تماس زیادی ندارد، امکان دستیابی به آرامش درونی و سکوت بیشتر است تا کسی که زندگی او در گرو تماس و مراوده با دیگران است. اما برای کسانی که زندگی گوشه‌گیری و عزلت را انتخاب می‌کنند همیشه این خطر وجود دارد که با بازگشت به جهان و انسان‌ها و در نتیجه هجوم همهمه‌های ذهنی، خودداری و تعادل خود را از دست بدهند.

مهمتر اینکه زندگی گوشه‌گیری و تنهایی اگرچه شاید راه حلّی برای مشکل سر و صدای درونی باشد، در نهایت زندگی رضایت‌بخشی نیست. چرا که ما زمانی خود را می‌شناسیم و نقاط قوت و ضعف‌مان را به عنوان انسان درک می‌کنیم که تلاش کنیم با دیگران در صلح و آرامش زندگی کرده و به انسان‌ها احترام گذاشته و آنها را تحمل کنیم حتی اگر فکر و عمل آنها با افکار و عقاید و خواسته‌ی ما تفاوت داشته باشد.

هنگامی که متوجه دَم می‌شویم دیگر به گفتگوی درونی مشغول نیستیم. مثل این می‌ماند که توجه ما به بیرون پرتاب می‌شود و افکار و تداعی معانی را پشت سر می‌گذارد. درست مثل استاد نجاری که کاملاً مشغول کار خود شده، ما نیز با کمک دَم ذهنمان را ساکت می‌کنیم و تنها به آنچه پیش روی ما است تمرکز می‌کنیم. البته سر و صدای ذهنی تا وقتی که زنده هستیم ادامه پیدا می‌کند، اما توجّه به دَم از اهمیت این سر و صدا می‌کاهد و به ما کمک می‌کند تا از بند تصورات مربوط به گذشته و آینده رها شویم. مانند رهگذران و ناظران بیطرفی که دیگر در گفتگوی درونی شرکت نمی‌کنند، توجه ما تنها به دَم و زمان حال معطوف می‌شود.

مراقبه در سکوت و تمرکز بر روی دَم و از طریق دَم توجّه به صفات الهی، مستلزم تمرین ممتد و متوالی است. به ویژه در مورد کسانی که مراقبه برایشان تازگی دارد، اغلب ذهن آنها به وادی خیالبافی منحرف می‌شود و توجه به دَم از میان می‌رود. سالک مبتدی پیوسته نیاز به یادآوری دارد که به دَم توجه کند و از پرداختن به گفتگوی درونی بپرهیزد.

فصلنامه صوفی، شماره 84،ص


۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۰ ۰ نظر
ناعمه نوری

ببخشید تا آرام باشید!

657546

انتقام، اگر چه آرام کننده است امّا اولاً ناپایدار است، ثانیاً آرامش کاذب ایجاد می کند، رابعاً کار انسان های ضعیف است، خامساً به خدا واگذار نمی شود. بهتر است بخشنده باشی. امّا اگر خواستی انتقام بگیری به خدا واگذار کن به یک نمونه تاریخی توجه کنید؛ نقل شده، مرحوم شاه آبادی (ره) گاهی به کسانی که به او بی احترامی و یا توهین می کردند به آرامی پاسخ می داد و در واقع توهین آن ها را با توهین پاسخ می داد. البته بدون اینکه طرف مقابل صدای آن مرحوم را بشنود. فرزند مرحوم شاه آبادی علت را از پدر پرسید که شما با این مقام معنوی چرا چنین می کنی؟ گفت: پسرم من از روزی که انتقام خدا را با چشم خود دیدم، بنا را گذاشتم که چنین کنم. ماجرا از این قرار بود که روزی به حمّام (عمومی) رفته بودم. وارد خزینه شدم. آب سرریز شد و کمی به سر روی یکی از افسران پهلوی (شاه ایران) پاشیده شد. وی به شدت بر افروخته و به من توهین کرد. من که در جمع حاضران نخواستم و شاید نتوانستم پاسخ او را بدهم. به آرامی گفتم واگذارت می کنم به خدا. از حمّام بیرون شدم و به منزل آمدم. ساعتی بعد فردی به منزل ما مراجعه کرد و درخواست کرد که به درب حمام بروم. علت را پرسیدم. گفت خواهی دید. آن افسر را دیدم که به هنگام بالا آمدن از پله های حمام نقش بر زمین شده و زبانش بند آمده! گویی لال از مادر زاده شده! با ایما و اشاره از من طلب عفو می کرد. دعا کردم و از خدا خواستم او را ببخشد. تا دعای من خاتمه یافت. زبان در کام او به حرکت درآمد و به دست و پای من افتاد. از آن روز وقتی کسی توهینی و یا اساعه ادبی به من می کند. دیگر او را به خدا واگذار نمی کنم. خودم به آرامی پاسخش را می دهم تا خدا انتقام نگیرد که منتقم بزرگی است.

هفت نکته مهم اخلاقی در هفت حکایت کوتاه / رزاقی، احمد


۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۸ ۰ نظر
ناعمه نوری

10 چیزی که نباید از کسی توقع داشته باشید

11111

یادتان باشد که در مسیر زندگی، هر کس در جایگاهی متفاوت با دیگری است، همانطور که حرف ها و رفتارهای او منعکس کننده آن است. اگر بخواهید رابطه ای موفق تر و شادتر داشته باشید خیلی مهم است که این چیزها را از دیگران توقع نداشته باشید:

1. توقع نداشته باشید که همه کارها را طبق استانداردهای شما درست انجام دهند.

اخلاقیات آدمها براساس عوامل مختلف با هم متفاوت است، عواملی مثل تربیت، فرهنگ، اعتقادات معنوی و از این قبیل. بعنوان مثال، در بعضی کشورهای آسیایی، گوشت سگ خورده میشود و در این هیچ اشکالی دیده نمی شود چون برایشان به صورت فرهنگ درآمده است. یا ممکن است شما اهل فحش دادن نباشید اما دوستتان مدام این کار را میکند. این باعث نمی شود آدم بد یا خوبی باشد البته ممکن است طبق استاندارد بعضی ها اینکار خوب نباشد اما اینکه توقع داشته باشید آنطور که استاندارد شماست رفتار کنند، فقط باعث ناامیدی شما خواهد شد. فقط سعی کنید که خودتان به استانداردهای خودتان پایبند باشید و اجازه بدهید دیگران هم استانداردهای خودشان را برای زندگی داشته باشند.

2. توقع نداشته باشید که کامل باشند.

اگر نقص ها را کمال ببینید هیچوقت ناامید نخواهید شد. اما خیلی ها هنوز وقتی دیگران اشتباه می کنند به آنها سخت می گیرند و با همین روش برخورد روابطشان از بین می رود. این وسواس برای کامل بودن موجب افسردگی، اضطراب، بیماریهای مزمن و خطر اقدام به خودکشی میشود. اجازه بدهید دیگران اشتباه کنند و از اشتباهاتشان درس بگیرند. به این فکر کنید که اگر هیچکس اشتباه نمی کرد دنیا واقعا چه شکلی می شد. همه ما ربات هایی سرد و بی احساس بودیم که هیچ لذتی را در زندگی تجربه نمی کردیم.

3. توقع نداشته باشید که با همه حرف هایتان موافق باشند.

حتی بهترین دوست ها در همه چیز با هم هم عقیده نیستند، پس اگر دیگران با چیزی که میگویید مخالفت کردند یا دیدگاهی متفاوت داشتند، ناراحت نشوید. اگر قرار بود همه آدمهای دنیا یک جور فکر کنند، دنیا جای خسته کننده ای میشد. دیدگاه ها و اعتقادات متفاوت و خاص ما باعث میشود دنیا رشد کند. تصور کنید اگر با استفاده از سوخت فسیلی برای راه انداختن ماشین هایمان، خانه ها یا هر چیز دیگر موافق بودید چه بلایی سرمان می آمد. اگر این اختلافات عقیده ای نبود امروز ماشین ها برقی و انرژی خورشیدی نداشتیم.

4. توقع نداشته باشید که فکرتان را بخوانند.

بعضی ها بینش قوی تری دارند اما خیلی ها قادر به فهمیدن احساس یا نگاه شما نیستند. اینکه شما نسبت به احساس دیگران حساس تر هستید به این معنی نیست که بقیه هم باید همه چیز را از نگاه شما بخوانند. همه دوست ندارند روانشناس باشند، به همین دلیل خودتان را خیلی روشن و واضح ابراز کنید تا دیگران مجبور نشوند که فکر و احساستان را حدس بزنند! گفتگوی صادقانه و آزاد روابط مستحکم تری میسازد.

5. توقع نداشته باشید که هر بار زمین خوردید، بلندتان کنند.

البته دوستان و خانواده خوب وقتی نیاز داشته باشید به کمک شما می آیند اما برای پاک کردن خاک روی لباستان از آنها توقع نداشته باشید. آنها هم مشکلات درونی خودشان را دارند و نمی توانند هم, وزن مشکلات شما و هم مشکلات خودشان را تحمل کنند. میخواهند کمکتان کنند اما نه همیشه و نه در همه زمان ها. این به آن معنی نیست که به شما اهمیت نمی دهند، این یعنی گاهی باید خودتان به تنهایی بار مشکلات و چالشهایتان را به دوش بکشید.

6. توقع نداشته باشید که درکتان کنند.

همه آدمها مسیر زندگی شما را درک نمی کنند. اشکالی ندارد، زندگی آنها نیست که آن را بفهمند، زندگی شماست.
تا وقتی خودتان، خودتان را درک می کنید، نیازی نخواهید داشت که از دیگران تاییدیه بگیرید. آنوقت دیگر اینکه شما و زندگی تان را درک نمی کنند برایتان عذاب آور نخواهد بود.

7. توقع نداشته باشید که آنطور که شما با آنها رفتار می کنید با شما رفتار کنند.

در حالت ایدآل همه آدمها از قانون طلایی پیروی می کنند اما متاسفانه ما در جهان ایدآلی زندگی نمی کنیم. تازمانیکه همه آدمها باملاحظه تر شوند، باید بپذیریم که با ما بد رفتار کنند چون هنوز نمی توانند رابطه درستی حتی با خودشان داشته باشند. با دیدی مهربانانه به رفتار آنها نگاه کنید تا اگر آن اندازه که شما با آنها مهربان هستید، با شما مهربان نبودند، ناراحت و ناامید نشوید.

8. توقع نداشته باشید که همان آدمی بمانند که یک سال پیش بودند.

آدمها برحسب تجربیات و شرایط زندگی شان به مرور زمان تغییر می کنند. همه آدمها هر روز در جنگی سخت دست و پنجه نرم می کنند و هیچکس جز خودشان واقعا آن را درک نمیکند. پس وقتی میخواهید قضاوتشان کنید، این را به یاد داشته باشید. آدمها را با همه تغییراتی که داشته اند دوست داشته باشید، نه فقط وقتی با ایدآل ها و استانداردهای شما همخوانی داشته باشند.

9. توقع نداشته باشید که همیشه همه چیز را با هم داشته باشند.

توپ ترکش زندگی هرازگاهی به همه می خورد و برای آدمهای مختلف جمع و جور کردن خودشان ممکن است زمان متفاوتی طول بکشد. به دیگران محبت داشته باشید و درک کنید که همه آدمها همیشه همه تلاششان را می کنند. سعی کنید ارزش بیشتری به دنیا و به روابطتان بدهید و سعی نکنید دیگران را در اداره زندگی شان کنترل کنید.

10. اگر خودتان به خودتان عشق نداده اید، توقع نداشته باشید که به شما عشق بورزند.

همه روابط با شما شروع شده و با شما تمام می شود. به همین دلیل اگر می خواهید کسی به شما عشق بورزد، باید اول در خودتان عشق بکارید. اینکه از دیگران برای اینکه با عشقی که خودتان نمی توانید به خودتان بدهید، بمبارانتان کنند استفاده کنید، فقط رابطه ای غیرجدی و توام با عذاب خواهید داشت. وقتی رفتار محبت آمیزتری با خودتان داشته باشید، رابطه تان با دیگران زیباتر و غنی تر خواهد بود.

یادتان نرود که اول عاشق خودتان شوید.

 


۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۵ ۰ نظر
ناعمه نوری

تفکر پازلی

هر کس ناخودآگاه گمان می کند که به تنهایی به دنبال حقیقت است و دیگران توان جست و جو و لیاقت رسیدن به آن را ندارند. این دیوانگی آنچنان ریشه دار و آنچنان مفید است که اگر روزی از میان برود قابل تصور نیست  که بر سر هر کداممان چه خواهد آمد.



یی

هر وقت دچار فراموشی لحظه ای می شوم به احساس اضطراب کسانی فکر می کنم که می دانند دیگر هیچ چیز را به خاطر نخواهند آورد. با وجود این چیزی ته دلم به من می گوید که چندی بعد چنان شادی ای وجود این افراد را در بر می گیرد که حاضر نخواهند بود آن را حتی با پر شور ترین خاطرات عوض کنند.

قطعات تفکر. امیل سیوران. مترجم: بهمن خلیقی


۰۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۴ ۳ نظر
ناعمه نوری

دیوانه...

93453

این خطاب به دیوانگان است. کسانی که با دنیای اطراف خود تطبیق ندارند. عصیان‌کنندگان. مشکل‌سازان. وصله‌های ناجور. کسانی که همه چیز را متفاوت می‌بینند. کسانی که علاقمند به قانون نیستند. کسانی که برای «وضعیت موجود»، احترامی قائل نیستند. شما می‌توانید از آنها نقل قول کنید. می‌توانید مخالف آنها باشید. می‌توانید آنها را تقدیس یا تحقیر کنید. اما نمی‌توانید «آنها را نادیده بگیرید». زیرا آنها همه چیز را تغییر می‌دهند. آنها نژاد بشر را به جلو می‌رانند. با وجودی که برخی آنها را دیوانه می‌دانند، ما آنها را نابغه می‌دانیم. زیرا تنها دیوانگانی که باور کنند «می‌توان دنیا را تغییر داد» در نهایت «دنیا را تغییر خواهند داد».

استیو جابز


۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۵ ۰ نظر
ناعمه نوری

گاهی خیاط زندگی خود باشیم!

27

  • قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط

  • دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال رجبعلی خیاط

  • هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد. رجبعلی خیاط

  • خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است. رجبعلی خیاط

  • قاشق برای خوردن غذل خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و...انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است. رجبعلی خیاط

  • مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند. رجبعلی خیاط

  • اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داری،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود رجبعلی خیاط

  • اگر چشم برای خدا کند می شود(عین اللّه) و اگر گوش برای خدا کار کند می شود(اذن اللّه) و اگر دست برای خدا کار کند می شود(ید اللّه) تا می رسد به قلب انسان که جای خداست. رجبعلی خیاط

  • همه خودهای انسان از خودپرستی است.تا خداپرست نشوی به جایی نمی رسی. رجبعلی خیاط

  • فرهاد هر کلنگی که می زد به یاد شیرین و به عشق او بود.هر کاری انجام می دهی تا پایان کار،باید همین حال را داشته باشی.همه فکر و ذکرت باید خدا باشد،نه خود... رجبعلی خیاط

  • از کلمه (ما) بگذرید،آن جا که در کارها کلمه(من) و (ما) حکومت می کند،شرک است. رجبعلی خیاط

  • وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد.حتی کمال خود را هم در نظر نگیر.نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست.به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند. رجبعلی خیاط

  • در هر نفس کشیدن،امتحانی است.ببین با انگیزه رحمانی آغاز می شود یا با انگیزه شیطانی آمیخته می گردد. رجبعلی خیاط


۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۶ ۱ نظر
ناعمه نوری

ابن سینا

16

  • اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد ُآنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید ، می دانستید.  ابن سینا

  • اگر برای یک اشتباه هزار دلیل بیاورید،در واقع هزار و یک اشتباه از شما سرزده است.  ابن سینا

  • نشان دوست نکو آنست که خطای تو را بپوشاند ،تو را پند دهد و رازت را آشکار نسازد.  ابن سینا

  • تجربه بالاتر از علم است.  ابن سینا

  • هر که دنیا خواهد ،دانش آموزد و هر که آخرت خواهد در عمل کوشد.  ابن سینا

  • چیزی که دانش می آراید راستی است.  ابن سینا

  • هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست.  ابن سینا

  • کسی که به تمرینهای بدنی میپردازد به هیچپ دارویی نیاز ندارد ،درمان او در جنبش و حرکت است.  ابن سینا

  • تعصب در دانش و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بی مایگی است و همیشه به زیان حقیقت تمام می شود.  ابن سینا

  • برخی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگانند که فرصت مراجعه به عقل خود را ندارند و اگر هم فرصتی دست آورند حاضر نیستند اشتباهات و لغزش های آنان را اصلاح و جبران کنند.  ابن سینا

  • نیک بخت ترین مردم کسی است که کردار را به سخاوت بیاراید و گفتار به راستی.  ابن سینا

  • انسان ، هر زمان از پیشامد آینده درباره ی خود اندیشید و از آن ، بیم هراس در خاطرش نشاند،آن خطر ،زودتر او را تعقیب می کند ابن سینا

  • موسیقی ،صدای خداست ابن سینا

  • هر کس عادت کند که به هر دلیل هر حرفی را باور کند،از صورت انسانی خارج می شود. ابن سینا


۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸ ۰ نظر
ناعمه نوری

تسلیم نشو..

08لعغ


۰۴ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۵ ۰ نظر
ناعمه نوری